اینسان حاقلاری

ارائه مقالات شخصی سیامک کوشی

اینسان حاقلاری

ارائه مقالات شخصی سیامک کوشی

مبارزات ملّی ایرلند بر علیه پادشاهی بریتانیای کبیر

 مبارزات ملّی ایرلند بر علیه پادشاهی بریتانیای کبیر 

 

سیامک کوشی 

مقدمه:

ایرلند سرزمین آشوب زده امروزی ، در دوران حیات خود چهره ای پرخاشگر و مبارزه جویانه داشته است. سرنوشت

مردمی که در این جزیره ی سرسبز و خرم سکنی گزیده اند از روز اول چنین زده شده بود که در تلاش دائم باشند و

صدای ضربات سلاحهای مختلف همیشه از این سرزمیم به گوش برسد.

  یکدندگی و لجاجت از خصوصیات بارز مردم این سرزمین است .مسئله ای که به صورت ضرب المثل در دنیا آمده

 مبارزات ملّی ایرلند بر علیه پادشاهی بریتانیای کبیر 

 

سیامک کوشی 

مقدمه:

ایرلند سرزمین آشوب زده امروزی ، در دوران حیات خود چهره ای پرخاشگر و مبارزه جویانه داشته است. سرنوشت

مردمی که در این جزیره ی سرسبز و خرم سکنی گزیده اند از روز اول چنین زده شده بود که در تلاش دائم باشند و

صدای ضربات سلاحهای مختلف همیشه از این سرزمیم به گوش برسد.

  یکدندگی و لجاجت از خصوصیات بارز مردم این سرزمین است .مسئله ای که به صورت ضرب المثل در دنیا آمده  

است آیا این پیکار هفتصدساله نمیتواند نشانی از این لجاجت و یکدندگی باشد؟ آی میارزه با دشمن که برآنها حکومت میکند و کشورشان را اشغال کرده یک نوع لجاجت است؟و یا وجود اندیشه های انسانی (انسانی که باید در طبیعت خود آزاد باشد و با آزادگی زندگی کند) یکدندگی نام دارد؟ آیا تلاش برای آزاد ساختن سرزمین خود از زیر دست استعمار فرهنگی ، سیاسی اجتماعی  و اقتصادی ، دشمنی با مردم ، لجاجت نام دارد؟

موقعیت جغرافیایی: جزیره ی ایرلند از بریتانیای کبیر جدا شده اساساً شامل یک جلگه مرکزی است که از شمال و جنوب و مغرب  به تپه ها و کوههای کم ارتفای محدود می گردد. آب و هوای ملایم و بارانهای دایم جزیره زمینه را برای رشد گیاهان فراهم ساخته که سرسبزی بر همه جا غالب است به حدی که سرسبزی و خرمی ایرلند ، زبان زد خاص و عام است.این جزیره در شمال اقیانوس اطلس  میان 510 و /5 عرض نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. از شمال تا جنوب آن 480 کیلومتر و فاصله از شرق تا غرب آن 240 کیلومتر است.

  تسلط انگلیس بر ایرلند: انگلستان بیش از 700 سال کوشید تا ایرلند را زیر فرمان خود در آورد و آنرا ضمیمه پادشاهی بریتانیای کبیر سازد.همچنان که با «ولز» و «اسکاتلند» کرد. علی رغم شکنجه های وحشیانه و ضبط و مصادره ی اموال و در چنو مورد مبادرت نموده به عملی که به اصطلاح امروز به آن انحلال یا نابودی کامل میگویند این قصد هرگز به طور کامل با کامیابی همراه نشد.

   بدترین سوء قصدی که به آهنگ نابودی همه مردم ایرلند به عمل آمد ، در دوران فرمانروایی ملکه «الیزابت»اول و نیز در دوران جنگهای پیمانشکنانه«ایور کرمول1» بود. به پیروی از سیاست کرمول ، صدها هزار تن ایرلندی را برای بردگی در کشت زارهای نیشکر هند غربی قروختندو امروز بعضی از نامهای ((سلتی2)) آبادیهای هند غربی گواه آنست .

   انگلیسیها همیشه به ایرلندیها به چشم حقارت نگاه میکردند و آنها را از نژاد وحشی میشمردند.میان این دو کشور اختلاف نژادی وجود داشت زیرا انگلیسیها از نزاد ((انگلوساکسون)) بودند و ایرلندیان از نزاد سلتی بودند. بعد ها اختلاف مذهبی هم بر سوابق گذشته اضافه شد زیرا انگلیسیها و اسکاتلندیها پروتستان شدند ولی ایرلندیها کاتولیکهای مومن و معتقد به کلیسا ی رومی باقی ماندند.

   بدین قرار انگلیسیها و ایرلندیها هم جنگ نژادی و هم نزاع مذهبی داشتند. انگلیسیها تعمداً مانع آن میگشتند که دو نژاد با یکدیگر مخلوط شوند و بیامیزند حتی قانونی به نام اساسنامه ی ((گیلکی)) به تصویب رسید که ازدواج یک انگلیسی ویک ایرلندی  را ممنوع میساخت.در زمان ملکه ((ماری)) در سالهای 1550 تا 1558 م شیوه ی جدیدی در تحول مردم ایرلند معمول شد که به آن "کوچ نشینی" گویند.به فرمان ملکه ، خاندانهای فرمانروای ایرلندی را به نواحی دیگر کوچ دادند و املاک ایشان را به مهاجران انگلیسی  بخشیدند و نامهای دیگری بر آن بخش ها نهادند و شهرهای  عمده را نام جدید دادند. در این بخشها  مالکان نو رسیده را مکلف کردند تا کشاورزان و دستیاران خود را از انگلیستان بیاورند. متاسفانه از بین بردن حقوق یک ملت و تخریب گذشته و آینده ی این ملت به تصویب قوانین  به راحتی امکان پذیر است مخصوصا وقتی این امر چنانکه در مورد ایرلند اتفاق افتاد بالغ بر یکصد سال به طول انجامید بر اثر این حوادث در قرن هفدهم مرد م ایرلند شاید بیش از هر ملتی و ملل اروپای غربی رنج و محنت کشیدند.

   قحطیهای وحشتناک هم مثل قحطی سال 1846- م ظاهر می گردید که بیش از دو میلیون تن از مردم آن سرزمین بر اثر گرسنگی و بیماریهای گوناگون روی در خاک کشیدند. این قحط و غلا به تناوب تا سی چهل سال  ادامه یافت و از همه عوامل در بر انداختن تمدن سلتی کمی موثر تر بود. در همین دوران بود که زبان سلتی نا پدید شد و نیز  بسیاری ار افسانه ها و استانها و تاریخ نژاد سلت با آن زبان نابود گشت. تا سال 1870- م دهقان فقط مستاجر بود و مالک انگلیسی آزاد بود که هروقت میل نماید بدون جبران خسارتی که برای آبادی اراضی متحمل گشته بود از ملک خود آزاد سازد .عموما در کمترین تاخیر تادیه مال الاجاره ، مالک مبادرت به اخراج مستاجرین می کرد در بعضی سنوات عده ی مستاجرین اخراج شده به پنجاه هزار نفر میرسیدند. در قسمت شمال غربی ایرلند، یعنی ناحیه اولستر که کوچ نشینهای اسکاتلندی و انگلیسی سکنی  داشتند، رفتار با دهقانان به کلی متفاوت بود. بیدن معنی که مستاجرین در این قسمت پروتستان و طرفدار سلطه انگلیستان بودند و مالکین نمیتوانستند به میل خود دهقانان را    اخراج کنند .

جنبشها: در برابر سیستمهای مختلف بهره برداری ، مردم ایرلند هیچ ساکت ننشستند و همواره با روشها و طرق مختلف مخالفت خود را با اشغالگران اعلام میداشتند و هربار که فرصت مییافتند قیام میکردند ولی بسختی سرکوب میشدند . باز دوباره مار خود را آغاز میکردند در پارلمان دست نشانده در انگلستان در ایرلند که در زمان پادشاهی ((جورج))دوم،انتخابات آن سی و ساله بود که تجدید نشده بود یکی از قبلیتهای سخن پرداز به نام ((میهن پرستان)) پدید آمد که خواستار بعضی حقوق سیاسی شد.

این حزب آهسته به سوی هدف خویش گام بر می داشت که ناگهان دستخوش موجهای شدید جنبشهای سخت آزادی و دموکراسی گشت که اوروپا را به لرزه انداخته بود.

در سال 1775_م، خبر جنگهای استقلال طلبانه آمریکا الهام بخش ایرلندیان گشتو دلهای ایشان را آکنده از امی ساخت. ایرلندیان گذشته از اینکه از هدفها و شعارهای انقلابی آمریکا به شور و شوق آمدند، با آمریکا پیوند مهری هم داشتند، زیرا ای کشور برای بسیری از ایرلندیان تبعید شده پناهگاهی شده بود.

مردم ایرلند کاملا پشتیبان استقلال طلبان آمریکا بودند. ایرلندیان چه به دلیل نژادی و چه به دلیل سیاسی اغلب همدوش دشمنان انگلستان، مانند فرانسه، اسپانیا و استقلال طلبان آمریکا قرار می گرفتند. این موضوع انگلیسیها را سخت خشمگین می ساخت در نظر انها چنین می نمود که از پشت به ایشان خنجر می زنندو در نتیجه با انواع خشونت ها و سختگیری ها از مردم ایرلند انتقام می گرفتندو اکنون باز ایرلندیان در کنار  استقلال طلبان آمریکا بودند و با آنها هم فکری میکردند.

پارلمان ایرلند در آوریل 1782_م، به رهبری ((هنری گرتن3)) در خواست حق قانون گذاری برای ایرلند کرد. حکومت انگلستان که از آمریکا شکست خورده بود عقب نشینی کرد و قانونی که پارلمان ایرلند را فاقد قدرت می ساخت، لغو کرد.

بعدها حزبی به نام ((انجمن ایرلندیان متحد)) تشکیل شد و درخواستهای افراطی سپاهیان داوطلب را در زمینه آزادی مذهب و برابری سیاسی مطرح ساخت. از رهبران سیاسی این جنبش مردی بود به نام ((تئوبالد ولف تون4)) که آمال و اهداف عالی او با طبع شوخ و نیرو و فعالیتهای سیاسی و هوش سرشارش توانست او را محبوبترین شخصیت تاریخ ایرلند سازد.

در حدود نیم میلیون تن از مردم ایرلند در انجمن مزبور هم پیمان و سوگند خورده بودند. قطع نظر از اوضاع سیاسی جهان، جلوی این سیل بنیان کن و خروشان احساسات را دیگر نمی شد گرفت. بحران احساسات افزایش یافته و جاسوسان به شدت فعالیت می کردند و رهبران در معرض تهدید بازداشت و مرگ قرار داشتند، در مه 1798_م سرکشی و شورش آغاز شد.

((آنان که در روزهای تیره و تار بپا خاستند تا میهن خود را سامان دهند5.))

این شورش که نخستین قیام دموکراتیک ایرلند بود، موجب شد که مردم این سرزمین به آن دلبستگی بسیار پیدا کنند. در شهر ((وکسفورد)) جنگ از همه جا شدیدتر بود و سرکردگی مردم این شهر با کشیشی به نام ((بابا مرفی)) بود و در زمره ی همرزمان او جوانی بود به نام ((جان کلی)) و جوانان فراوانی که در راه نجات وطنشان جانبازی کردند.

در این زمان حکومت نظامی در سراسر ایرلند برقرار شد. برای در هم کوبیدن شورش ایرلندیها، دولت انگلیس 130،000نفر سپاهی در این کشور مستقر نمود و حکومت رعب  وحشت پدیدار گشت. برای ارعاب مردم از بدترین و زننده ترین شیوه های مجازات استفاده کردند. کشتار و تبعید کار عادی و روزانه بود و سختی و آزار به حدی بود که مردم از همه چیز قطع امید کردند.

این شورش به سختی سرکوب شد. سران آن کشته یا تبعید شدند. ایرلندیها سلاح های دست یاز خود را پنهان کردند تا باز روزی آشکار کنند و به نزاع با اشغالگران بپردازند.

انگلستان موفق شد قانون اتحاد را که در اول ژانویه 1800_م ، قدرت قانونی یافت از پارلمان ایرلند بگذراند و بدین ترتیب دوران کوتاه پارلمان ایرلند پایان یافت و به جای آن چند نفر نماینده به نام مردم ایرلند به پارلمان انگلستان در لندن فرستاده شد. پادشاهان انگلیس زمینهای ایرلند را نین لرد های مورد علاقه خود تقسیم کرده بودند. این کار بطور کلی در فواصل سالهای 1650_م تا 1700_م انجام گردید و عده زیادی از مردم ایرلند به سواحل کشور رانده شدند و سرزمین های آنها بین انگلیسیها و اسکاتلندیها تقسیم گردید. این عمل بیشتر در نواحی شمالی که ((اولستر)) نامیده می شود انجام گرفت و این ناحیه نزدیکی بیشتری با انگلیستان پیدا کرد، چوپانان و زارعین بیشتر در نواحی جنوبی زندگی می کردند.

به طور کلی در قرن نوزدهم سه دلیل عمده بود که مردم ایرلند را به طغیان و سرکشی وا میداشت:

1- اولین دلیل اختلاف مذهب بود، طبق قوانینی که انگلیسیها تصویب کرده بودند پروتستانهای انگلیسی و اسکاتلندی از همه نظر نسبت به کاتولیک های ایرلندی برتر بودند.

2- کاتولیک های ایرلندی علاوه بر اینکه باید مالیاتی به کلیسای پروتستان بپردازند، مجبور به پرداخت اجاره زمین به مالکان خارجی بودند.

3- سومین و مهمترین عامل حکومت یک دولت بیگانه به نام پادشاهی بریتانیای کبیر بر مردم مظلوم ایرلند بود، ایرلندیها نمایندگانی در پارلمان انگلیس داشتند، ولی همیشه آنها در اقلیت بودند.

پس از سالها مبارزه دانشجوی جوانی به نام ((توماس دیویس)) به کمک دوستان خود هفته نامه ((ملت)) را بنیان نهادند. این جوانان دریافتند که با حرکت مدنی و احیا کردن میراث و فرهنگ ملی ایرلندیان دوباره می توانند مردم را به شورش فرا خوانده و حقوق خود را از انگلستان بگیرند. ایشان دست به کار گرد آوری آثار و میراث ملی زدند و در حراست از زبان سلتی که رو به زوال می رفت کوشیدندو کارهای نمایان دلاوران روزگار کهن را زنده ساختند.

معمولا در همه جا مخصوصا در کشورها و سرزمینهای اسیر و تابع دیگران، نهضتهای ملی بر روی زبان ملی تکیه می کنند و هیچ نهضتی که بر روی یک زبان خارجی تکیه کند در میان توده ها نفوذ نمی کند و به جایی نمیرسد.

جنبش سیاسی بعدی از جانب تبعیدیان مقیم کشورهای متحد آمریکا آغاز شد. اینان که از واقعیات اوضاع داخل ایرلند نا آگاه بودند و ارتباطی با آن سرزمین نداشتند، فقط از ناتوانی نهضت ایرلند جوان مطلع بودند، بر آن شدند تا سپاهیانی سوگند خورده و تعلیم یافته و با انظباط برای جمهوری ایرلند ترتیب دهند و آن را وقف آزادی این سرزمین کنند. از طرف دیگر شدت فقر آتش کینه ایرلندی ها را برافروخت و این کینه بصورت عملیاتی که انگلیسیها آن را ((جنایات زراعی)) می نامیدند، ظاهر گشت. این عملیات عبارت بودند از سو قصد بر علیه اموال مالکین، خراب کردن حصار ها، ناقص الاعضا کردن حیوانات، آتش زدن محصولات کشاورزی و گاهی خانه ها و بعلاوه در نتیجه همین کینه ها جمعیتی قوی و مخفی به نام ((فونیکس)) تشکیل شد که اعضا ان خود را ((فنیان)) می نامیدند.

پس از طغیان های فنیان ها چندین و چند حزب و فرقه و تشکل ایجاد گردید و ملت ایرلند هیچگاه از پا نیفتادند تا کنون که پس از نزدیک به 800 سال مبارزه علیه انگلستان، جمهوری ایرلند جنوبی به استقلال نسبی رسیده ولی هنوز هم ایرلند شمالی یا همان ناحیه اولستر که اکثرا مهاجرین اسکاتلندی و انگلیسی در آن سکنی گزیدند زیر سلطه انگلستان بسر می برد، ولی کاتولیک های بومی و ایرلندی این ناحیه به خصوص منطقه شهر وکسفورد همچنان به مبارزات خود جهت پیوستن به جمهوری مستقل ایرلند جنوبی ادامه می دهند.

امید دارم تمام ملل زیر ستم به مانند ملت قهرمان ایرلند هیچ گاه از مبارزه علیه ظلم و استبداد دست نکشیده و براحقاق حقوق خود پا فشاری نمایند.

امام علی (ع) می فرمایند: حکومت با کفر پا بر جا می ماند ولی با ظلم هرگز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد